محل تبلیغات شما

دست نوشته های لحظات تنهایی



سلام. امروز ۵ اسفند ۹۸ ساعت ۱:۴۴ دقیقه بامداد. بی خوابی عمیقا منو فرا گرفته خونه توی آرامش و سکوت و تاریکی به سر میبره و فقط تنها موجود متحرک توی خونه انگشتای منه که داره تایپ میکنه. من ساکن قم هستم و این روزا بازار ویروس کرونا تو قم خیلی داغه من نه ترسی ازش دارم و نه خیلی نگرانم. چون اصولا مرگ رو دوست دارم اما مسئله اینجاست که چرا این شبا باید آشفته بخوابم وقتی توی روز هیچ حسی به این موضوع ندارم شاید نگران عزیزانم هستم.
سلام یادمه قدیما می اومدم تو وبلاگم حرفای دلمو میزدم و سبک میشدم و میرفتم. چقدر خوب بود که جایی رو داشتم که ناگفتنی هامو بگم اما دیگه اون آدم سابق نیستم یا ناگفتنی هام زیادی ناگفتنی شده یا دیگه نمیتونم جایی بازگوشون کنم فقط میدونم که دارم میترکم راستی قدیما دلم که میگرفت گریه میکردم. الان چرا با گریه هم بیگانه شدم؟ یادمه گریه هم خیلی سبکم میکرد ولی چرا دیگه گریم نمیگیره کاش میتونستم زندگیمو shut down کنم.
ده سال پیش بود. سرمون درد میکرد برای فضای مجازی دوران خودمون. وبلاگ ها و صفحات یاهو مسنجر یه جورایی بزرگترین تفریحمون بود. یه جاهایی از اینکه بیشتر روزمون پای کامپیوتره عذاب وجدان میگرفتیم. اما کی فکرشو میکرد یه روزی برسه که این وابستگی بره توی گوشیامون و ۲۴ ساعته در دسترسمون باشه. یادمه وقتی جواب بله رو دادم و تصمیم گرفتم خانواده تشکیل بدم وظیفه ی خودم دونستم که خودمو از دنیای مجازی زمونه ی خودم دور کنم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Hisport_Iran(سلام ورزش)